سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از هر طرف از هر سو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

(( این منم!!!خودمم...........))

من کی هستم؟!

 هر کی ازم بپرسه کجائی هستم با افتخار میگم ایرانیم و اهل تبریزم.

اما اساساً این شاید یک قانون و قاعده است.خیلی وقتها حس میکنم روحم متعلق به تنها یک فضا و مکان نیست.

از شنیدن همه زبانها، از برخورد با همه نوع افراد ، احساس ذوق زدگی میکنم.حس میکنم پنجره جدید دیگه ای از زندگی به رویم باز میشه.

همیشه آرزوم بوده که بتونم با انسانهای زیادی در ارتباط باشم اون هم در زمانها و مکانهای مختلف ، اما عملاً چنین چیزی ممکن نشده برام.

با اینکه به اقتضای شغلم با تعداد زیادی انسان ارتباط دارم اما حس میکنم باز هم کمه.

شاید همیشه یکی از آرزوهام بوده که بتونم تو بخش فرهنگ ملل در سازمان ملل کار کنم و هر چه بیشتر با انسانها و فرهنگ های جدید آشنا بشم.

هرجند که در حد یک آرزو شده برام اما باز هم امیدوارم.

موریس مترلینگ میگه: انسان ساخته تفکری است که نسبت به خودش در آینده دارد و آنچه که در حال به اون می اندیشد تصویر آینده اوست.

در تمام زندگیم شاید اون قد محکم بعضی چیزها رو آرزو کردم که واقعاً بهشون رسیدم.

الان هم کلی آرزوی جدید دارم.

کلی حس جدید.....

درسته زیاد زمین خوردم و شاید باز هم زمین بخورم اما همه اینها واسه اینه که بتونم راه رفتن تو زندگی رو یاد بگیرم.

حالا میدونم خیلی موانع باعث زمین خوردنم خواهند شد، میدونم که خیلی ها دستم رو خواهند گرفت و بلندم خواهند کرد و خیلی ها ته دلشون آرزو خواهند کرد که چنان زمین بخورم که دیگه هیچ موقع نتونم راه بروم.

پس از زندگی هراسی ندارم ، همه این ها بخشی از زندگی ست و گریزی هم نیست.

رنجم از خودم نیست. رنجم از شرایطی است که در ساختش هیچ تاثیری نداشتم اما به نوعی دامنم رو گرفته و من رو در رنج عظیمی فرو برده.

کاش این همه عمیق نمی دیدم ....

با خود می اندیشم که شاید دیوانه ام یا احمق.....

اما با تمام اینها به خودم افتخار میکنم، و خودمم رو همون طور که هستم دوست دارم .

زمانی تو تئاتر نقش نابینایی رو بازی میکردم که بعد از شناختن خود واقعی اش فریاد میزد: این منم!خودمم!

حال خودم همون نابینا هستم که در برخورد با انسانهای زیادی داره خودش رو میشناسه و بلند فریاد میزنه:

      

                (( این منم!!!خودمم...........))